یادداشتهای دایرکتور
زندگی و رهبری
بدون فیلتر
جهان در هر لحظه – ۱۹ مرداد ۱۴۰۴
«هر زندگی مجموعهای از لحظات است، و هر لحظه، اگر بهدرستی زیسته شود، جهانی در خود دارد.»
زمان نه صرفاً رشتهای از ثانیههاست و نه گذر بیوقفه روزها و شبها. زمان میتواند بُعدی عمیق باشد که هر لحظهاش ظرفیت گشودن دریچهای تازه را دارد. اگر آگاهانه زیسته شود، یک لحظه میتواند چنان گسترده شود که گویی جهان در آن مکث کرده است.
در این نگرش، زندگی با شمار سالها اندازهگیری نمیشود، بلکه با عمق تجربههایی سنجیده میشود که با حضور کامل در آنها بودهایم. لحظاتی که در آنها همهچیز شفاف و بیواسطه حس شده؛ جایی که هیچچیز کم نیست و چیزی اضافه نیست.
وقتی در «حالِ آگاه» میمانیم، حتی سادهترین اتفاقها معنا و بُعدی نو پیدا میکنند: صدای آرام باران بر پنجره، گرمای یک فنجان چای در دست، یا دیدن طلوع خورشید. اینها تنها رویداد نیستند؛ هر کدام میتوانند یک جهان کامل باشند.
زندگی، اگر به این شکل دیده و زیسته شود، به جای مسابقهای برای رسیدن به آینده، به سلسلهای از اکنونهای پربار بدل میشود—و در این اکنونهاست که عمق واقعی بودن را لمس میکنیم.
در لایههای درون، در دل تعلیقِ زمان – ۱۸ مرداد ۱۴۰۴
ما در مسیری حرکت میکنیم که نه صرفاً فیزیکی است و نه فقط ذهنی. راهی است میان لحظهها، در تعلیقی دائم میان گذشته و آینده، جایی که زمان گویی به حالت توقف درآمده است. گویی در متن جریان بیپایانِ زمان، همانند نوشتار جیمز جویس، ذهن ما به دنبال نخی ناپیدا میگردد که روایت را به هم پیوند دهد—روایتی که فراتر از ظاهر واقعیت، حقیقتی سرّی و بنیادی را آشکار میکند.
در دل اسطورهها، فضایی هست که کمتر به آن توجه شده: همان لحظهی بین دو دم و بازدم، آن گسستِ کوچک اما مقدس. در داستانهای کهن، این لحظه شبیه به پل آناهیتا است؛ پلی بین دو جهان، دو حالت، جایی که آب روان نمیگذرد، اما قدرت اتصال و گذار را دارد. جایی که نفس در تردید است؛ نه میرود و نه میماند، بلکه در سکوتی به ظاهر بیحرکت، حقیقت زاده میشود.
این فضای معلق، همان «تعلیقِ زمان» است که اساطیر از آن سخن میگویند؛ لحظهای که همه چیز به هم میرسد و معنی در آن زایش مییابد. گذشته و آینده در این پل به هم میپیوندند و ما، تنها در آن لحظه میتوانیم به هستی ناب و کامل پی ببریم.
اسطوره، ورای داستانسرایی، پلی است که ما را به این فضای مقدس بازمیگرداند؛ به تعلیقی که هر حرکت در آن معنا مییابد و هر نفس بار معنایی تازه میگیرد.
تعلیقِ لحظهها، شکاف میان دم و بازدم، بازتابگاهی است که در آن، ما از بُعد زمان جدا میشویم و به یک آگاهی ناب میرسیم. اینجا آغاز تحول است؛ جایی که هر گام، هر حرکت، بار معنایی فراسوی زمان و مکان به خود میگیرد.
مانند جریان سیال ذهن جیمز جویس، که روایت را به شکل غیرخطی و پیچیده بازگو میکند، تجربهی درونی نیز نیازمند فهمی فراتر از خطیگراییست. تجربهای که پیچیدگیاش در کشفِ لحظههای تعلیق و گذار نهفته است؛ در آنجا که حقیقت با ظرافت و بیصدا نمایان میشود.
ما در این فضای مقدس، نه صرفاً روایتگر که خودِ زندهکنندهی اسطورهایم؛ حافظان پلی میان گذشته و آینده، و حاملان معنایی بیزمان. هر حرکت ما، هر تنفس، نه تکراری صرف بلکه بازخوانی و بازآفرینیِ همان نغمهی کهن است که روح انسان را در پیوند با کائنات تعریف میکند.
در این مسیر، یک گام درست و هدفمند، ارزشی فراتر از هزاران حرکت پراکنده دارد. زیرا این گام، تعهدی است به تداوم، به حضور کامل، و به بازگشت به همان نقطهی تعلیق که در آن، ما «هستیم»—نه صرفاً «حرکت میکنیم».
انضباط، ژرفا و راه درونی – 4 مرداد ۱۴۰۴
در فضای تعاملی و پرشتاب امروز، پایداری بر اصول سنتی هنرهای رزمی درونی، نه یک انتخاب که یک ضرورت است. آموزش مستمر و حفظ انسجام معنوی، ستونهای راهنمای فعالیت مدرسه هستند.
امروز به تمرکز بر کیفیت حرکت و عمق تنفس اختصاص داشت. تأکید بر جزئیات تکنیکی در کنار تمرینهای گروهی، فضای کلاس را به نقطهی تعادل میان دقت فردی و هماهنگی جمعی رساند. حضور آگاهانه در هر لحظه تمرین، بیش از هر دستورالعملی به انتقال واقعی هنر کمک میکند.
در بعد اداری، برنامهریزی برای نیمفصل آینده با چالشهایی همراه بود، اما این فرآیند فرصتی پدید آورد برای بازنگری در مسیر و ارتقاء استانداردهای آموزش. گاه لازم است برای یک جهش، اندکی توقف کرد و دوباره تراز شد.
در پایان روز، این اندیشه همچنان پابرجاست: یک گام دقیق و با معنا، ارزشی دارد که صدها حرکت بیهدف ندارند. هنر درونی، هنر بازگشت به معناست—و راه ما، راهی است بهسوی تعادل، وقار، و فهم عمیقتر از حرکت و سکون.
در ادامه مسیر، تمرکز بر توسعه ظرفیتهای مربیگری، تدارک دورههای تخصصی و حفظ وفاداری به اصول استاد یانگ، در رأس اولویتها قرار دارد. با نگاهی به ریشهها و گامی استوار بهسوی فردا.
در مسیر اصالت و تعالی هنرهای رزمی درونی – 1 مرداد ۱۴۰۴
در دورانی که سرعت تحولات، ذهن و جسم انسان معاصر را دستخوش بیقراری کرده، پایبندی به مسیر اصیل آموزش، بیش از همیشه یک ضرورت است. YMAA ایران، بهعنوان بخشی از خانواده جهانی YMAA Intercontinental، خود را متعهد به حفظ، ترویج و گسترش میراث استاد دکتر یانگ، جوینگ-مینگ میداند؛ میراثی که بر پایهی اصول، صداقت، انضباط و رشد درونی بنا شده است.
«یادداشتهای دایرکتور» فضایی است برای ثبت دغدغهها، دستاوردها، چالشها و چشماندازهایی که در مسیر مدیریت، آموزش و توسعهی هنرهای درونی تجربه میشود. این نوشتهها، نه صرفاً گزارشهایی اداری، بلکه تلاشیاند برای مستندسازی زیستجهان یک مدرسهی سنتی در بستری مدرن؛ روایتی از وفاداری به ریشهها، در عین حرکت بهسوی افقهای آینده.
امید است این یادداشتها، پنجرهای باشد برای هماندیشی با هنرجویان، مربیان، والدین و همهی آنانکه دل در گرو هنرهای حقیقی رزمی دارند؛ هنری که بهجای خشونت، مسیر بازگشت به تعادل و آگاهی را نشان میدهد.
با احترام،
دایرکتور YMAA ایران
آریانمهر
در ستایش مرکز پنهان – 26 تیر۱۴۰۴
در مسیر تمرین، ما اغلب مجذوب شکلها، حرکات، و تکنیکها میشویم — بدن، مانند عروسکی که به رقص درمیآید. اما آیا میدانیم چه نیرویی در پس این حرکتهاست؟
در یکی از متون کهن دائویی، «گذر رمزآلود» همان چیزیست که نخهای این نمایش را به جنبش درمیآورد. اما حتی آن هم خود تنها وسیلهایست: عروسکگردان واقعی، درونیترین خویشتن ماست — سکوتی ژرف، حضوری بینام که در مرکز قرار دارد.
تمرین، راهیست برای بازگشت به آن مرکز.
نقشهای برای یافتن عروسکگردان درون.
و هر گامی که در مسیر دقت، تنفس و حضور برمیداریم، ما را به آن گذر پنهان نزدیکتر میکند.
در مدرسهی ما، هدف تنها تقویت بدن یا یادگیری فرم نیست. ما در جستجوی «مرکز» هستیم — آن نقطهی نامرئی که سرچشمهی حرکت، معنا، و دگرگونیست.
در دل تلاطم، ایستادن را بیاموز – ۲۷ خرداد ۱۴۰۴
این روزها ایران در کشاکشی از رویدادها، اخبار، نگرانیها و اضطرابهاست. از تحولات سیاسی تا نابسامانی اقتصادی، از فروپاشی امید عمومی تا فشارهای روانی فراگیر، جامعهای خسته، مضطرب و بیپناه را شکل داده است.
در چنین فضاهایی، انسان یا در خود فرو میریزد یا به انکار واقعیت پناه میبرد. اما هنرهای سنتی رزمی—نظیر تایچیچوان، چیگونگ، یا حتی آیینهای درونی یوگا و آیورودا—راه سومی را پیشنهاد میکنند: ایستادن. آگاهانه، ساکن، ولی بیدار.
هنر ایستادن در توفان
تمرین «ایستادن» (Zhan Zhuang) در تایچی و چیگونگ، صرفاً یک حالت فیزیکی نیست. این تمرین در حکم پذیرش کامل وضعیت بیرونی است بدون آنکه درونیات ما را نابود کند. وقتی در وضعیت اسب ایستادهایم، بدن میسوزد، ذهن میجوشد، ولی نفس میماند. ما به درون نگاه میکنیم، نه به بیرون. نه انکار، نه درهمشکستگی؛ فقط بودن. این تمرین، یک استعاره است برای زیستن در شرایطی چون امروز.
بدن، پناهگاه روان
وقتی جهان بیرونی از کنترل خارج میشود، تنها چیزی که هنوز میتوان آن را نظم داد، بدن است. در سنت آیورودا میخوانیم که "جایی که باد ناموزون شود، ذهن نیز ناآرام میگردد." تمرینات بدنی در مدرسهی ما صرفاً برای آمادگی جسم نیستند؛ بلکه برای بازگرداندن تعادل به سامانه عصبی، برای فعالسازی تنفس عمیق، و برای بازسازی آرامش از درون طراحی شدهاند.
تربیت درونی، نه فرار
ما این روزها در کلاسهایمان به دانشجویان نمیگوییم اخبار را دنبال نکنید. بلکه میگوییم بدن خود را چنان بسازید که بتواند خبر را بشنود، بدون آنکه بشکند. تمرین، پناه نیست؛ بلکه نوعی آمادگی است. شما در حال تربیت "خودِ مقاوم" هستید—خودی که نه تنها برای دفاع فیزیکی، بلکه برای پایداری روانی ساخته شده است.
بازگشت به ریشه
مدرسهی YMAA از همان ابتدا با نیت حفظ سنت، تربیت اخلاق، و ایجاد تعادل پا گرفت. در میانهی فریادها، این نغمهی درونی هنوز زنده است. تمرینکنندگان YMAA، سفیران آرامشاند—نه با شعار، بلکه با بدنهایی که به تنفس آگاهاند، با ذهنهایی که تمرکز دارند، و با دلهایی که در عین اضطراب، مهربانی را فراموش نکردهاند.
میان سکوت و صدا – 5 خرداد ۱۴۰۴
امروز در کلاس، لحظهای پیش آمد که نه تمرین میکردیم، نه صحبت. فقط نفس میکشیدیم. و در آن لحظهی کوتاه، نوعی وضوح آرام بر فضا نشست.
به یاد آوردم که گاهی میان سکوت و صدا، جایی هست که فهم رخ میدهد. نه در دانستن بیشتر، بلکه در شنیدن دقیقتر.
در دنیایی که ما را تشویق به عملکرد پیوسته میکند، شاید گاهی باید به فضای بین دو حرکت گوش بدهیم. آنجا که بدن هنوز است، ذهن در حال ترک تنشهاست، و روح فرصت دارد خودش را نشان دهد.
اگر امروز تمرینی نکردید یا کاری "مفید" نکردید، اشکالی ندارد. شاید فقط گوش دادن کافی باشد.
در ستایش چیزهای نیمهتمام – ۴ خرداد ۱۴۰۴
بعضی روزها نمیتوانم کارها را تمام کنم. نه از روی تنبلی، نه بیبرنامگی. فقط گاهی حس میکنم آنچه ناتمام میماند، بیشتر با واقعیت زندگی همخوانی دارد تا چیزهایی که با دقت و وسواس «تکمیل» شدهاند.
در استودیو، وقتی صدای پای هنرجویان را میشنوم که یکییکی وارد کلاس میشوند، اغلب به این فکر میکنم که هیچکدام از ما کامل نیست. و شاید اصلاً قرار نیست باشیم.
ما تمرین میکنیم، نه برای رسیدن، بلکه برای بودن در میانهی راه.
نیمهتمام بودن، اگر با آگاهی همراه شود، خودش نوعی کمال است.
بگذار بعضی کارها هنوز به پایان نرسیده باشند. شاید همین فضا، جایی است که چیزهای زنده رشد میکنند.
مسیرهایی که از درون آغاز میشوند – ۳ خرداد ۱۴۰۴
امروز، در میان گفتوگوها، تمرینها و بازبینی مسیرهایی که تا اینجا آمدهایم، دوباره به یک نکتهی ساده اما ژرف رسیدم:
پیشرفت، همیشه از درون آغاز میشود.
ما مدرسهای ساختهایم نه فقط برای انتقال تکنیکها، بلکه برای باز کردن درهایی به سمت درکهای تازه.
جایی که هر گام روی زمین تمرین، هر تنفس آگاهانه، هر لحظهی سکوت در مراقبه، سفری باشد به شناختی عمیقتر.
در اینجا، هنرهای رزمی و درمانهای سنتی فقط مهارت یا روش نیستند—آنها زبان گفتوگو با خود، بدن، طبیعت و زندگیاند.
و هر روز، هر کلاس، فرصتیست برای این مکاشفهی بیپایان.
اگر هنوز آغاز نکردهاید، این یادداشت یک دعوت است:
به حرکت.
به سکوت.
به تغییری آرام اما بنیادین.
حرکت آرام، ریشههای عمیق – ۲ خرداد ۱۴۰۴
امروز صبح، در سکوت پیش از آغاز کلاسها، متوجه شدم چقدر ریتم درونی ما در زندگی روزمره تندتر از آن چیزیست که طبیعت در ما آفریده. تمرینی کوتاه با یکی از هنرجویان سالمندم به من یادآوری کرد که گاهی با کند شدن، در حقیقت به عمق بیشتری میرسیم — نه فقط در بدن، بلکه در ذهن و قلب.
در مرکز امکان، هر روز یادآوری تازهایست از اینکه سلامت، فقط نبودِ بیماری نیست؛ بلکه حالتیست از توازن، آگاهی، و بازگشت به خویشتن. چه در کلاس تنفس، چه در تمرین تایچی یا مراقبه، ما همواره در حال یاد گرفتنِ دوبارهی زیستن هستیم — آگاهانه، بدون شتاب، با احترام به بدن و جان.
از همه دوستان و همکاران سپاسگزارم که در این مسیر همراهند. امروز، فقط یک لحظه — همین حالا — بنشین، چشمها را ببند، و نفس بکش. همه چیز از همینجا شروع میشود.
قدرت کوچکترین قدمها – ۱ خرداد ۱۴۰۴
امروز در جلسهای با تیم، بار دیگر به این نکته پی بردم که موفقیتهای بزرگ، از جمع کوچکترین قدمها و تلاشهای مستمر شکل میگیرد. گاهی اوقات ما انتظار داریم تغییرات بزرگ و ناگهانی رخ دهد، اما واقعیت این است که ثبات و پشتکار در کارهای کوچک است که مسیر را هموار میکند.
به عنوان یک مدیر، یاد گرفتهام که نباید هیچ قدمی را دست کم بگیرم؛ حتی یک تصمیم ساده یا یک گفتگوی کوتاه میتواند تأثیر عمیقی روی روند کار و روحیه تیم بگذارد. این تجربه امروز به من یادآوری کرد که هر روز با انرژی و تمرکز روی جزئیات کار کنیم، چون این جزئیات هستند که تصویر بزرگ را میسازند.
امیدوارم شما هم در مسیر خودتان، به قدرت قدمهای کوچک ایمان داشته باشید و هر روز با انگیزه بیشتری به سوی هدفهایتان حرکت کنید.